خدایا بارانم بر نگشت من دارم میام پیشت

 

بعد مردنم نمیخوام سر خاک من بشینی

نمیخوام گذشته هامو جلو چشات ببینی

بعد مردنم نمیخوام یاد خوبیام بیفتی

یاد حرفهای که قبل از مردنم بهم میگفتی

نمیخوام اشکهای چشمات بریزه به روی گونت

تو نفهمیدی دل من شده عاشقو دیونت

بعد مردنم پشیمون نشینی کنار قبرم

نمیخوام تورو ببینم حتی تو لحظه مرگم

بعد مردنم نمیخوام حتی اسممو بیاری

قاب عکسمو میون طاقچه دلت بذاری

بعد مردنم نمیخوام یاد خوبیام بیفتی

یاد حرفای که قبل از رفتنم بهم میگفتی

بعد مردنم نمیخوام حتی اسممو بیاری

بعد مردنم نمیخوام ............

نرو

 میدونم تو منو تنها میذاری

پس بگو دیگه منو دوسم نداری

 بیادش روزی که تنها بمونی

بخدا نفرین نکردم من میخام پیشم بمونی 

چشم من واسه تو  گریونه نگو نه

اشکام رو گونه ام میریزه نگو نه

این دلم واسه تو غمگینه نگو نه

میمیرم ای خدا عشق من نگو نه

نرو این دل من بی تو میمیره  عشقم نرو

 نرو طاقت دوری تورو ندارم  عمرم نرو

خدا طاقت دوریتو من ندارم نرو

میمیرم میپوسم عشقم نرو

 

به یاد مادرم ........

میشــــه اسـم پاکتو
                        رو دل خـــــدا نوشت
میشه با تو پر کشید
                        تــــوی راه سرنوشت
میشـــه با عطـر تنت
                        تا خــــود خـدا رسید
میشــه چشــم نازتو
                        رو تن گلهــــا کـشید
مادرم جـــــونم فـدات
                       برم قــــربــون چشات
تو اگــــــــه نگام کنی
                       جون میدم واس نگات

مادر برات میمیرم کجایی ببینی...

بارانم......

به پای حرفام بشین یه لحظه                     ببین چقد دوست دارم

درد دلامو گوش کن یه لحظه                       ببین کسی رو ندارم

عهدی که بستی خودت شکستی             این رسممون نبود گلم

درسته که رفتی تو از کنارم                         یادت نمیره از سرم

هر جا که رفتی هواتو داشتم                     تو عالم رفاقت چی کم گذاشتم

 خواستم بسوزم به پای چشمات              تا حالا اینجوری دوست نداشتم

وقتی میرفتی نگات میکردم                      با زبون بی زبونی صدات میکردم

تازه میخواستم واست بخونم                     فرصت نشد بمونی دورت بگردم

 

عشق و دیوانگی

زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک!

ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.

ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !

همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند.

نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد.

خيانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

اصالت به ميان ابر ها رفت.

هوس به مرکز زمين راه افتاد.

دروغ که می گفت به اعماق کوير خواهد رفت٬ به اعماق دريا رفت.

طعم داخل يک سيب سرخ قرار گرفت.

حسادت هم رفت داخل يک چاه عميق.

آرام آرام همه قايم شده بودند و

ديوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ...

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

تعجبی هم ندارد. قايم کردن عشق خيلی سخت است.

ديوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزديک می شد٬ که عشق رفت وسط يک دسته گل رز آرام نشت.

ديوانگی فرياد زد: دارم ميام. دارم ميام ...

همان اول کار تنبلی را ديد. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قايم شود.

بعد هم نظافت را يافت. خلاصه نوبت به ديگران رسيد. اما از عشق خبری نبود.

ديوانگی ديگر خسته شده بود که حسادت حسوديش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

ديوانگی با هيجان زيادی يک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.

صدای ناله ای بلند شد.

عشق از داخل شاخه ها بيرون آمد٬ دست هايش را جلوی صورتش گرفته بود و از بين انگشتانش خون می ريخت.

شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.

ديوانگی که خيلی ترسيده بود با شرمندگی گفت

حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

عشق جواب داد: مهم نيست دوست من٬ تو ديگه نميتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از اين به بعد يار من باش.

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.

و از همان روز تا هميشه عشق و ديوانگی همراه يکديگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...

.......

نمی دانم که دانستی دلیل گریه هایم را

نمی دانم که حس کردی حضورت در سکوتم را

و می دانم که می دانی ز عاشق بودنت هستم

وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم

انتظار

همه ی دنیا رو گشتم تا تورو پیدا کنم 

 تو نباشی نمیشه عشقی دیگه پیدا کنم

پس نگیر ازم نگاتو پس نگیر ازم صداتو          

جونمو میدم براتو میمیرم

به عشق عشق تو زنده ام عشق                  

 تو واسم همه چیزمو  نبودنت واسم مرگه

من بجز عشق تو عشقی رو عشق نمیدونم       

وفقط معنی عشق رو تو چشم تو میخونم و  زندگی بی تو هرگز